گاه جلوی آینه می ایستم. . .
خــــــــــــودم را در آن میبینم. . .
دست روی شانه اش میگذارم و می گویم. . .
چه تـحــــــــــــملی دارد دلـ ـ ـ ـت. . . .
چقدر عجیب است دریا...
نهفته ای پشت هزار اما و اگر
اگر نباشی
گم کردهی من
اگر باشی و اما دلت با دیگری…
نمی دانم چرا
لب که می گشایم انگار واژه ها گره میخورند به هم
زبانم را گم کرده ام
یا دست و پایم را !؟
چشمانت
در عین خاموشی
چقدر حرف برای گفتن دارند
و من ناتوان از برای شنیدنشان
آخر دریای چشمان تو
فرای تصور چونان من قطره ایست
اما را اگر بی خیال شویم
باید اعتراف کنم
تو را
می توان دوست داشت
می شود عاشق شد
اگر دلت را
حتی
ذره ای میل من باشد
گاهی کامل فراموش می کنی
و بعد می بینی که
باید منتظر می ماندی
و گاهی آن قدر منتظرمی مانی
که می فهمی زودتر از این ها
باید فراموش می کردی
همه چیز خوب بود . . .
فقـــــــــــــــــط
عشقمون مثــــل حلقه های قلیون
اول بــزرگ بود و
بعــــــد محــــــو شد ...........!
به هر کس محبت میکنم جانم فدا
مثل عقرب میزند نیشم نمیدانم چرا؟!
نشستی عاشقانه در دل من ، کشیدی خط عشق بر ساحل من
شکستی حرمت دریاشکن را ، چه کردی بی وفا با این دل من
این هم از یک عمر مستی کردنم / سالها شبنم پرستی کردنم
ای دل غصه هر جدایی را بخور / چوب عمری باوفایی را بخور
ای دل دیدی که ماتت کردو رفت / خنده ای بر خاطراتت کردو رفت
من که گفتم این بهار افسردنیست / منکه گفتم این پرستو رفتنیست
آه عجب کاری بدستم داد دل / هم شکست و هم شکستم داد دل