♥ღlove kissღ♥
ღ♥@@@ღنفس های بی هدفღ@@@♥ღ
نوشته شده در تاريخ جمعه 21 مهر 1391برچسب:, توسط ویدا |

یاد روز هایی می افتم که به تو میگفتم عزیــــزم

 

و تو چه شیرین می خندیدی...

 

کاش همان موقع میفهمیدم به حماقت من میخندی....

 

و حالا ... حالا... به هرکس که میگویم عزیزم ،

 

اول از حماقت خودم کاملاً مطمئن میشوم...

نوشته شده در تاريخ جمعه 21 مهر 1391برچسب:, توسط ویدا |

دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست


گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست


من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل


تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست . . ..

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 21 مهر 1391برچسب:, توسط ویدا |

از زمانی که میخ نگاهت شده ام...


مدام بر سرم میکوبی

..........................................................................

کار از پــُـک و نخ و بسته و باکس گذشته...


این روزها کیلومتری دود میکنم خاطراتت را..

..........................................................................

گاهي فقط بوي يك عطر ، يك تشابه اسم !


براي چند لحظه ...


باعث ميشه دقيقاً احساس كني ،كه قلبت داره از تو سينه ات كنده ميشه ...


قبول دارین این حرف منو؟ :(

...........................................................................

فال حافظ زدنت از پى دلتنگى كيست؟


ما كه هر لحظه به ياد تو و دلتنگ توييم..


نوشته شده در تاريخ جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

گاه جلوی آینه می ایستم. . .



خـ
ـــــــــــودم را در آن میبینم. . . 



دست روی شانه اش میگذارم و می گویم. . . 



چه تـحــــــــــــملی دارد دلـ ـ ـ ـت. . . .

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

چقدر عجیب است دریا...

 

 


همین که غرقش می شوی تو را پس می زند،
 
 
 


درست مثل بعضی از آدم ها...

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

نهفته ای پشت هزار اما و اگر

 

اگر نباشی

 

گم کردهی من

 

اگر باشی و اما دلت با دیگری…



نمی دانم چرا



لب که می گشایم انگار واژه ها گره میخورند به هم



زبانم را گم کرده ام



یا دست و پایم را !؟



چشمانت



در عین خاموشی



چقدر حرف برای گفتن دارند



و من ناتوان از برای شنیدنشان



آخر دریای چشمان تو



فرای تصور چونان من قطره ایست





اما را اگر بی خیال شویم



باید اعتراف کنم



تو را



می توان دوست داشت



می شود عاشق شد



اگر دلت را



حتی



ذره ای میل من باشد

 

 

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

گاهی کامل فراموش می کنی

 

و بعد می بینی که

 

باید منتظر می ماندی 


و گاهی آن قدر منتظرمی مانی

 

که می فهمی زودتر از این ها

 

باید فراموش می کردی

نوشته شده در تاريخ جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

همه چیز خوب بود . . .

 

فقـــــــــــــــــط


عشقمون مثــــل حلقه های قلیون

 

اول بــزرگ بود و

 

بعــــــد محــــــو شد ...........!

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

 

به هر کس محبت میکنم جانم فدا

 

 

 

 

مثل عقرب میزند نیشم نمیدانم چرا؟!

 

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

 نشستی عاشقانه در دل من ، کشیدی خط عشق بر ساحل من

 

 

 

شکستی حرمت دریاشکن را ، چه کردی بی وفا با این دل من

 

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

 

 

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

 

این هم از یک عمر مستی کردنم / سالها شبنم پرستی کردنم

 

ای دل غصه هر جدایی را بخور / چوب عمری باوفایی را بخور

 

ای دل دیدی که ماتت کردو رفت / خنده ای بر خاطراتت کردو رفت

 

من که گفتم این بهار افسردنیست / منکه گفتم این پرستو رفتنیست

 

آه عجب کاری بدستم داد دل  / هم شکست و هم شکستم داد دل

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, توسط ویدا |

این شعراروبهترین داداشم نوشته من ازش تشکرمیکنم که

 

باشعرای اون میتونم وبموزیباکنم

 

داداش محمدرضادوست دارم

 

{دیشب وقتی باهات حرف میزدم یه بغضی تو گلوت بود گفتی ترکت

میکنم نمیدونستی که عشقت تو دلم هنوز موند/همون شد،هر حرفی

که میزدی برام مثل یه خنجره عمود بود/با تک تک کلماتت با تک تک

حرفات کاش میدونستم که این خاطره ها یه روز میره بر باد/گفتی ندارم

لیاقتتو بیخیالم شو نمیدونستی بدون تو میمیرم چون،شک داشتی بهم

حالا یادت میاد؟،گفتی عشق یکی دیگه رو داری تو دلت زیاد/قسم

خوردم حتی به جون تو اما باور نکردی میخوام بمیرم خب/کجاس اون

همه عشقو محبت که میگفتی زندگیتم آخه بی مروت/نمیدونستی

زندگی بی تو محاله یه روز بی تو بودن واسم مثل یه ساله/دیگه نمیتونم

بنویسم بیشتر از این ولی بدون که بدونه تو مردم پس این باشه آخرین

حرفم به تو:خوش بخت شی میرم از زندگیت...}

اینم یکی دیگه:

میدونم که شاعر نیستم،میدونم قلم شکسته،ولی تو هوای بارونی یه

غبار رو دلم نشسته،یه غبار از جنس یک غم یه غبار از جنس ماتم،داره

بغضم میترکه کسی نیس برسه به دادم،شعرم غمگین شده چون دل

من تنگه براتو داره میگیره بهونه واسه ی خندیدناتو،واسه اون لحظه ی

دیدار دل من شده گرفتار،دل من یه خورده صبر کن صاحبت میمیره این

بار

وآخریش:

من یه پسر تنهام که با این همه دختر بودم رفیق،ولی تهش سهم بازوم

شده یه بسته تیغ/خیانت شده عادت،با این همه نامرد،من کردم باور،که

نیس حتی داور،خدا هم شده گوهر/که کمیابه تو ذهنم/همه جا من تو

فکرم/که تیغ و خیانت دارن رابطه یک به یک/باور نداری؟بیا بکنم ذکر

یک/داستان تلخ از کل زندگیم،تا بفهمی زیر تیغیم تا زنده ایم/توی 5

سالگی که مادر فداکاری کرد،جلوی چشمام داشت جون فدا میکرد/من

مونده بودم تنها و بی کس،شبا واسه من لالایی بخونه کی پس؟/یه قلم

تو دستمه،کلی بغض تو حرفمه،خیانت ها بسمه،کلی درد تو قلبمه/یادته

میگفتی که دوست دارم؟،قبل خواب دیشب من بوست دادم/یادته که

میگفتی عمره منی؟،کاش میدونستم ازم دل میکنی/از خدا خواستم

هیچوقت غم نداشته باشی،توی زندگیت هیچی کم نداشته

باشی/نفرینت نمیکنم ما فرق داریم باهم/تو خوش باش،منم سر میکنم

باغم

باتشکرفراوان ازداداش خوشملم مخلصیم داداشی

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, توسط ویدا |

روزگار روي خوشي به روي من نشون نداد
هر چي آوردم به دست ازم گرفت امون نداد
سرنوشت من اينه از دست غم ديوونه شم
روزگار به دل من سهمي به جز امون نداد

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, توسط ویدا |

گاهی آدمهای تنها خیلی خوش شانس هستند...... چون کسی رو ندارن که از دست بدن.......

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, توسط ویدا |

کاش بدونی نبودنت,ندیدنت,یا رفتنت هرگز بهونه نمیشه واسه از یاد بردنت.(همیشه بیادتم)

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

دلم خوش بود تقدیرم به دست تو رقم خورده

کسی جز دست نا اهلان دل ما را نیازرده

دلم خوش بود با عشقت غم دنیا حریفم نیست

شنیدم عاقبت گفتی که عاشق مثل من کم نیست . . .

گفتی دوست دارم! گفتم به اندازه چی؟ گفتی به اندازه اسمان

گفتم: به وسعت همان؟ گفتی: دریا

گفتم: به عمق همین؟ گفتی به عمق دلم که بزرگتر از هر دریایی است.

حالا که مدت ها گذشته می بینم دلت واقعا عمق دارد چون چند نفر دیگه هم بعد از من امده اند و هنوز هم جا دارد.

 

اونیکه میگفت جونش به جونت بنده ، حالا داره به گریه هات میخنده

اونی که می گفت بدون تو میمیره ، دروغ میگه دلش جنس کویره

دروغ میگه تو گوش نده به حرفاش ، نگو هنوز میخوای بمونی باهاش

خیال نکن بدون اون میمیری ، بزار بره نباشه جون میگیری .

به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر شعرم نشکفته خشکید !

به حرمت اشک ها و گریه های سوزناکم. نه تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !

میبنی قصه به پایان رسیده است و من همچنان در خیال چشمان زیبای تو ام که ساده فریبم داد!

قصه به آخر رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

دیشب در جاده های سکوت در ایستگاه عشق هر چه منتظر ماندم ، کسی برای لمس تنهاییم توقف نکرد و من تنهاتر از همیشه به خانه بر گشتم . . .

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

جدایی شاه بی پایان عشق است

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

پاییز از زمستون غمگین تره چون بهارو ندیده،

ولی من از پاییز غمگین ترم ، چون خیلی وقته تو رو ندیدم

شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست

این شقایق با نگاهی سرد پرپر میشود

قلب من در هر زمان خواهان توست

این دو چشم عاشقم مهمان توست

گرچه لبریز از غمی درمانده ای

این نگاهم در پی در مان توست

در میان ظلمت شبهای غم

چلچراغ قلب من چشمان توست

در کنارم لحظهاای آسوده باش

همدم دستان من داستان توست

سكوت رامیپذیرم اگربدانم روزی باتو

سخن خواهم گفت تیره بختی رامیپذیرم

اگربدانم روزی چشمان توراخواهم سرود

مرگ رامیپذیرم اگربدانم

روزی توخواهی فهمیدكه دوستت دارم

(دوست دارم فقط به خاطرخودت )

خواستم اسمتو گل بذارم،ترسیدم پژمرده شوی!

خواستم اسمتو خورشید بذارم،

ترسیدم غروب كنی!

اسمتو گذاشتم نفسم، كه اگه نباشی:نباشم*

كاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه فردا نبود


كاش بودی تا فقط باور كنی بی تو هركز زندكی زیبا نبود.


شایدآن روزكه سهراب نوشت : تا شقایق هست زندگی بایدكرد

خبری ازدل پر دردگل یاس نداشت،

باید این گونه نوشت

هرگلی هم باشی

چه شقایق چه گل پیچك و یاس زندگی اجبار است.

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |


قلب من در هر زمان خواهان توست

این دو چشم عاشقم مهمان توست

گرچه لبریز از غمی درمانده ای

این نگاهم در پی در مان توست

در میان ظلمت شبهای غم

چلچراغ قلب من چشمان توست

در کنارم لحظهاای آسوده باش

همدم دستان من داستان توست

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

وقتی عشقتوازدست بدی ونتونی باهاش باشیوتنهاآرزوت برگشتنشه ولی میدونی که دیگه امکانش نیست تنهاراه کارتنهابودن که باعث میشه هیچوقت ازیادنبریش بخاطرش زندگی کنی تایه روزی بری پیشش

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

از دوريت چه دارم؟غيراز دلي شكسته ذهني هميشه ابری فكری هميشه خسته

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

امشب از اون شبهاست که من، دوباره دیوونه بشم
تو مستی و بی خبری اسیر میخونه بشم
امشب از اون شبهاست که من، دلم می خواد داد بزنم
تو شهر این غریبه ها دردم رو فریاد بزنم

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

ممنونم ازنویسندگان عزیزبخصوص علیرضاوپیمان که مطالبشون زیباودلنشین هست برای تشکرازشمانمیدونم بایدچه کاری انجام بدم ولی امیدوارم سلامت باشین وازتمامی دوستانی که به وبلاگ مامیان میخوام برای سلامتی شماصلوات بفرستن بازم ممنونم

مدیروبلاگ:ویداتوحیدی

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

سلام به نویسندگان گرامی لطفامطالبی که میگذاریدبااندازه12 یا16 باشه ممنونم ازهمکاریتون من چن روزی نیستم اگرکاری داشتین بامدیردوم اینجایعنی پیمان صحبت کنین هردرخواستی دارین بگین تادربارش مشورت بشه ممنونم ازمطالبتون واقعاعالی هستن

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

باران را دوست دارم
بی دلیل
بی منطق
بدون اختیار
دیوانه وار
مثل تو لعنتی.........

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

چقدرسکوت کنم (هرچه میگویی هیچ نگویم)

چقدرنبینم(هرچه خیانت کردی رانبینم)

چقدرتب نکنم(چقدرتب نکنم ازعشق دیگری)

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

دیروزبدترین روززندگیم بودکسی که بخاطرش عذاب کشیدم بخاطرش ازهمه رونده شدم بهم گفت که یه احمقم یه احمق که عاشقش شدم وقتی اومد پیشم دوست داشتم بزنمش ولی رفتم رفتم وندیدمش همه ی دوستام بهم گفتن که گفته بهت بگیم دوست داشتن توبه دردش نمیخوره دست ازسرش بردارخیلی داغون شدم دلم میخواست دادبزنم بغضم گرفته بودسرامتحان همش فک میکردم فک کنم ردبشم دعاکنین برام اگه ردشم دیگه مدرسه نمیرم بابام نمیذاره برم برام دعاکنین

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

I love all the stars in the sky, but they are

nothing compared to the ones in your eyes

من تمام ستاره های آسمون رو دوست دارم ولی

اونا در مقایسه با ستاره ای که در چشمان تو

میدرخشه هیچند !

Can I say I love you today?

If not, can I ask you again tomorrow?

And the day after tomorrow?

And the day after that?

Coz I’ll be loving you every single day of my life.

میتونم  امروز بهت بگم دوستت دارم ؟؟اگه نه ..میتونم فردا بهت بگم یا پس فردا؟؟یا

روزهای بعد؟؟

واسه این که من هر روز از زندگیم تو رو دوست دارم

Don’t go for looks , they can deceive

Don’t go for wealth , even that fades away

Go for sum1 who makes u , smile becoz only a smile makes

a dark day seem bright

دنبال نگاه ها نرو ، ممکنه فریبت بدن

دنبال ثروت نرو ، چون حتی ثروت هم یه روزی نا پدید میشه

دنبال کسی برو که باعث میشه لبخند بزنی ، چون فقط یه لبخنده که میتونه

باعث بشه یه روز خیلی تاریک، کاملا روشن به نظر بیاد

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

مثل کبریت کشیدن در باد

دیدنت دشوار است

من که به معجزه عشق تو ایمان دارم

می‌کشم آخرین دانه کبریتم را در باد

هر چه باداباد

سال‌ها پیش از کنار دریا عبور کردی

اما امواج

هنوز برای دیدن جا پایت

تا ساحل می‌روند و برمی‌گردند

وقتی گلدان شکست

مادرم گفت: حیف بود

پدرم گفت: قشنگ بود

خواهرم گفت: مال من بود

مادربزرگ گفت: دوستش داشتم

ولی وقتی دلم شکست

همه سکوت کردند

همیشه رفتن، رسیدن نیست

اما برای رسیدن باید رفت

حتی اگر تمامی کوچه‌های زمین بن‌بست باشد

راه آسمان باز است

 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

يادت ميياد روزي که اون گل رو بهم دادي گفتي که گلها بي معرفتن زود خشک ميشن واز پيش آدم ميرن ولي اشتباه کردي چون گلي که تو بهم دادي اونجاست روي ديوار يه کسي خشک شده ولي ترکم نکرده باهام مونده ولي توچي ....؟ گل هست ولي تونيستي تو رفتي تو بي وفا تر بودي

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, توسط ویدا |

دیگه خسته شدم ازهرچی عشقه ازهرچی دردوغمه بابامنم آدمم بسه دیگه خدانمیخوای ولم کنی مگه به درگاهت چه گناهی کردم مگه جزیه دخترتنهاوغمگین چیزه دیگه ایم که همه تنهام گذاشتن تنهایی بسه خداخستم به قرآن بذاریه روزخوش داشته باشم نذاراشکام بریزه چقدرسادم که هرکی هرچی میگه گریم میگیره اصلاکی عشق واول فهمید

خدامگه نمیشنوی هق هقمو نمیبینی بغضم نمیبینی اشکاموچراازت دورم خدا

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 23 خرداد 1398برچسب:, توسط ویدا |

 

سلام به همه ی دوستای گلم به وبلاگ ماخوش اومدین این وبلاگ برای شماهاساخته شده یعنی امیدواریم که ازش خوشتون بیاد راستی مااینجابه نویسنده نیازداریم وازشماکه بهمون سرزدی دعوت میکنیم که نویسنده مابشین برای نویسنده شدن به ماخبربدین منتظرتون هستیم

 

 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.